تاریخ حکومت پهلوی، پایان سلطنت در ایران (از ۱۳۰۴ تا ۱۳۵۷ خورشیدی)

رضاشاه بانی و سرسلسله حکومت پهلوی بود. پهلویها واپسین دودمان پادشاهی ایران بهمدت ۵۳ سال بودند. این سلسله تنها دو شاه به خود دید و جامعه ایران در روزگار آنان گذار پرتنشی از سنت به نوگرایی را تجربه کرد. از هخامنشیان تا پهلوی، مسیر تاریخ ایران پر از پیچوخم بوده و هر فرمانروا—خواه محبوب یا منفور—رد پای خود را برجای گذاشته است.
نمایش
جغرافیای ایران در روزگار پهلوی

مطابق نقشه ایران در دوران پهلوی، همسایگان کشور از چهار سوی اصلی چنین بودند:
| شمال | اتحاد جماهیر شوروی |
| جنوب | سواحل مشترک با کشورهای حاشیه خلیج فارس |
| شرق | افغانستان و پاکستان |
| غرب | ترکیه و عراق |
در این دوره دگرگونیهایی در مرزبندی ایران رخ داد. ابتدا رضاشاه، در زمان وزارت، قصبه فیروزه—روستایی در آخال ترکمنستان—را به شوروی واگذار کرد. سپس پس از پادشاهی، با پیمان سعدآباد، بخشهایی را به سه همسایه (ترکیه، عراق و افغانستان) سپرد؛ از جمله آرارات به ترکیه، اروندرود و محدودههای نفتی میان قصرشیرین و خانقین به عراق و حدود ۱۶۰ فرسخ از خاک ایران شامل هشتادان، موسیآباد و شمتیغ به افغانستان.
همزمان برای واگذاری زمین به افغانستان، شرط استفاده مشترک از آب هیرمند تعیین شد، اما با ساخت سد در افغانستان، این توافق نقض و ایران هم از حقابه محروم شد و هم دشت نامید را از دست داد؛ دشتی مرزی میان دو کشور.
بر پایه پیمان آخال نیز، نواحی شمالی اترک به روسیه واگذار شد. با اینهمه، روسها به طمع بیشتر، با حملات مکرر، نقاطی چون سرخس کهنه، قصبه فیروزه، قریه حصار و کرانه شیخ حسینقلی را تصرف کردند و مرز مشترک را حدود ۳۰ کیلومتر جابهجا دانستند. رضاخان برای تثبیت قدرت، در برابر این روند سکوت کرد و آن مناطق از دست رفت.
در شمالغرب نیز بخشهایی مانند مغان، نمین، باغچهسرا، یدیاولر، دیمان، تازهکند و بهرامتپه در روزگار محمدرضا پهلوی از ایران جدا شدند؛ برخی در معاوضه با قصبه فیروزه بازگشتند و برخی برای همیشه جدا ماندند. بحرین نیز که آن زمان جزو خاک ایران محسوب میشد، با امضای توافقی توسط محمدرضا پهلوی و با نقشآفرینی بریتانیا، به کشوری مستقل بدل شد.
استانبندی ایران در پهلوی
طبق قانون دوم تقسیمات کشوری، ایران ابتدا به ۶ استان تقسیم شد و سپس شمار استانها به ۱۰ و در ادامه به ۱۴ استان افزایش یافت. در سال ۱۳۳۹ خورشیدی، ۱۴ استان با نامهای اختصاصی شناسایی میشدند. همچنین حدود ۶ فرمانداری کل، ۱۳۹ فرمانداری و ۴۴۹ بخشداری تعریف شد و بخش بزرگی از استان مرکزیِ امروز به تهران پیوست. نام این ۱۴ استان عبارت بودند از:
تهران، آذربایجان، خراسان، فارس، خوزستان، اصفهان، کرمان، کرمانشاه، مازندران، گیلان، سیستانوبلوچستان، لرستان، کردستان و استان چهاردهم یعنی بحرین.
حکومت پهلوی؛ از طلوع تا غروب
در روزگار پهلوی رویدادهای پرشماری رخ داد که به مهمترین آنها اشاره میشود:
رضاخان؛ آغازگر فصل تازه
پس از فرار محمدعلیشاه قاجار به روسیه، احمدشاه نوجوان بر تخت نشست؛ پادشاهی کمتجربه که از ماجرای خروج پدرش آسیب دیده بود. در هنگامی که قاجار به آخر خط رسیده بود، رضاخان با پشتیبانی بریتانیا زمام امور را گرفت.
او زاده آلاشتِ سوادکوه مازندران بود؛ با مادر به تهران کوچ کرد و از ۱۵سالگی به نظام پیوست. با شایستگی به مراتب بالا رسید و «میرپنج» شد؛ از همینجا لقب «رضاخان میرپنج» گرفت.
در اردیبهشت ۱۳۰۰ وزیر جنگ شد. کشور، زیر بار بیکفایتی قاجاریه، تبعات جنگ جهانی اول و آشوب حکام محلی، آشفته بود. رضاخان با قاطعیت شورشهای خراسان، آذربایجان، گیلان و خوزستان را خواباند و آرامش نسبی برقرار کرد.
در ۱۳۰۲ احمدشاه راهی اروپا شد و دست رضاخان بازتر گردید. موج نارضایتی از قاجار بالا گرفت. در ۹ آبان ۱۳۰۴ مجلس شورای ملی انحلال قاجار را تصویب کرد و حکومت موقتاً به رضاخان سپرده شد.
در ۲۲ آذر ۱۳۰۴ نیز مجلس، سلطنت را به رضاخان و پس از او به پسرانش واگذار کرد و بدینسان عصر پهلوی رسماً آغاز شد. نقش ژنرال آیرونساید، فرمانده نیروهای بریتانیا، در حمایت از رضاخان برجسته بود.
نوسازیهای پهلوی اول
هدف رضاشاه ایجاد دولتی متمرکز و مقتدر بود. او حتی در اندیشه تبدیل سلطنت به جمهوری افتاد، اما مخالفت روحانیون—که آن را الگوبرداری از جریانهای ضدمذهبی ترکیه میدانستند—این مسیر را بست.
پروژه «تجدد ایران» محور برنامههای او شد؛ از محدودسازی قدرت روحانیت تا کشاکشهای پنهان و آشکار با آنان. نخستین رویارویی علنی از ماجرای زیارت بیحجاب بانوان درباری در قم آغاز شد و با برخورد تند رضاخان ادامه یافت. اعتراض دوم به اجباریشدن خدمت سربازی برای طلاب بود که نهایتاً با توافقهایی فیصله یافت.
دو اقدام بحثبرانگیز رضاشاه که مخالفت روحانیان را برانگیخت، عبارت بود از اجباریشدن خدمت نظام وظیفه برای همگان و تشکیل ارتش دائمی.
دستاوردهای شاخص پهلوی اول:
- گسترش صنایع بزرگ و اجرای پروژههای زیرساختی؛
- آغاز آموزش همگانی و افزایش مدارس؛
- تأسیس دانشگاه تهران بهعنوان نخستین دانشگاه مدرن کشور؛
- ساماندهی مالیات و گمرک برای تأمین بودجه؛
- اصلاح قوه قضائیه و ایجاد دادگاههای متناسب با نیاز روز؛
- ساخت جادهها و پلها، حفر تونلها و راهآهن سراسری؛
- ثبت احوال و سرشماری، ایجاد نهاد آمار و ثبت اسناد رسمی؛
- پایگذاری «بانک ملی ایران» و تقویت ساختار اداری؛
- معرفی رسمی «ایران» در مجامع بینالمللی و نمایش چهرهای متمدن از کشور.
ملیگرایی فرهنگی در دوره رضاشاه
نوسازی رضاشاه با گرایش به مظاهر تمدن اروپایی همراه بود؛ حتی کشف حجاب را اجباری کرد. در کنار آن، بر تقویت هویت ملی نیز پای فشرد: ساخت آرامگاه فردوسی و برگزاری «هزاره فردوسی»، برجستهسازی شاهنامه و پاسداشت زبان فارسی.
مراسم بزرگداشت برای دانشورانی چون ابنسینا، حافظ و سعدی برگزار شد و ملیگرایی، ستون فرهنگ رسمی شد. مخالفان اما این هزینهها را اسراف میخواندند و حتی برخی با سوءبرداشتهای مذهبی به آن تاختند.
روحانیان با اصلاحات قضایی و نظامی مخالفت داشتند و تغییرات را دخالت در شریعت میدیدند. برخی اصلاحات مالی نیز منافع گروههایی را تهدید میکرد و رضاشاه به زور متوسل میشد. رفتهرفته اقتدار او رنگ دیکتاتوری گرفت؛ از کشف حجاب اجباری تا سانسور مطبوعات.
سرکوب روشنفکرانی چون تقی ارانی و فرخی یزدی و روایت بزرگ علوی در «پنجاهوسه نفر»، چهره خشن زندانهای آن دوره را نشان میدهد. کشور ظاهراً مجلس و مطبوعات و دادگستری داشت، اما نه از مشروطهخواهی خبری بود و نه از مشارکت واقعی؛ حاکمیت فردمحور بود.
چرخش به سوی متحدی نو در اروپا
رضاشاه قرارداد دارسی را ناعادلانه میدانست و متن آن را پاره و سوزاند، اما نهایتاً در ۱۳۱۲ مجبور به توافق تازه با شرکت نفت ایران و انگلیس شد که محبوبیت او را فرسود و بخشی از جامعه را به سوی شوروی کشاند. برای دور شدن از استعمار، ایران به آلمانِ صنعتی نزدیک شد؛ تصمیمی که خشم روس و انگلیسِ متحد علیه آلمان را برانگیخت.
پایان سلطنت رضاشاه
با آغاز جنگ جهانی دوم، ایران اعلام بیطرفی کرد. بریتانیا مهندسان آلمانی مقیم ایران را جاسوس میخواند و اخراجشان را میخواست، اما رضاشاه که توسعه کشور را در گرو آنان میدید، نپذیرفت و حتی در آذر ۱۳۱۹ پیمان بازرگانی با آلمان نازی امضا کرد.
انگلیس و شوروی علاوهبر سوءظن به آلمانیها، به کریدور ریلی جنوب به قفقاز نیز چشم دوخته بودند. بیهشدار، از دو سو حمله کردند، تأسیسات را بمباران و طی چند روز بیش از نیمی از ایران را اشغال کردند. رضاشاه ناگزیر استعفا کرد و به جزیره موریس تبعید شد. هرچند راهِ توسعه را گشود، اما رؤیاهایش تا واقعیت فاصله داشت.
پس از خروج او، محمدرضای ۲۲ساله با تعهد به مشروطه بودن سلطنت، رضایت شوروی و بریتانیا را برای جلوس بر تخت جلب کرد.
محمدرضا شاه؛ پایانبخش سلسله
با تبعید رضاشاه، احزاب و مطبوعات مجال بیشتری یافتند. محمدرضا پهلوی در شهریور ۱۳۲۰ در مجلس سوگند خورد. کمی بعد بهدلیل تنگناهای اقتصادی و آشوبها، «بلوای نان» رخ داد که با اقدام نظامی احمد قوام فرو نشست.
شاه بیشتر سرگرم تشریفات بود و دولت کار اجرایی را در دست داشت، اما نارضایتی عمومی بالا میگرفت. فضای باز سیاسی پس از اختناق پهلوی اول، به رشد افسارگسیخته احزاب و روزنامهها انجامید و اختلافات داخلی را تشدید کرد.
شوروی برای الحاق آذربایجان ایران میکوشید. با شکایت ایران به سازمان ملل و رایزنیها، شوروی به خروج از خاک ایران تن داد.
در آذر ۱۳۲۲، چرچیل، روزولت و استالین برای طراحی حمله نهایی به آلمان، پنهانی در سفارت شوروی در تهران گرد آمدند؛ «کنفرانس تهران» بدون اطلاع شاه برگزار شد و رنجش او را برانگیخت. در پایان، بیانیهای با تضمین استقلال و تمامیت ارضی ایران و تعهد خروج ششماهه پس از جنگ امضا شد، اما وفای به عهد چندان پررنگ نبود.
اصرار انگلستان و شوروی برای امتیازگیری نفتی و کارشکنی در خروج نیروها، پیامدهایی داشت:
- پیگیری امتیاز نفت در دریای خزر،
- نقض حاکمیت و تمامیت ارضی ایران،
- بیاعتنایی به تعهدات یادشده.
سوءقصد نافرجام در دانشگاه تهران
در ۱۵ بهمن ۱۳۲۷ در دانشگاه تهران به جان شاه تیراندازی شد. اثر روانی حادثه، مسیر اختناق را هموار کرد: حکومت نظامی اعلام شد، مجلس مؤسسان اختیارات شاه را توسعه داد و حق انحلال مجلس به او سپرده شد. برخورد قزاقمآبانه با جراید و فعالان سیاسی شدت گرفت.
نارضایتی مردم از سیاستهای پهلوی و ناراحتی شاه از منتقدان بالا گرفت. او حلقه اعتماد خود را تنگتر کرد و بیشتر در سیاست مداخله نمود.
ملیکردن نفت؛ نقش مصدق

انتخابات دوره چهاردهم بهنسبت آزاد برگزار شد و چهرههایی چون دکتر محمد مصدق راهی مجلس شدند و مخالفت با شاه را از تریبون قانون پی گرفتند. مصدق با گروهی از نمایندگان طرحی گذراند که هرگونه مذاکره یا قرارداد نفتی با خارجیها را برای مقامات ممنوع میکرد.
هیئتی از شوروی برای امتیاز نفت شمال دستخالی بازگشت. در ۱۳۳۰ مصدق نخستوزیر شد، فضای سیاسی را گشود و احزاب و مطبوعات جان گرفتند. شاه ناچار شد به چارچوب سلطنت مشروطه نزدیک شود. طرح ملیسازی نفت به ثمر نشست و کارکنان شرکت نفت بریتانیا ایران را ترک کردند.
زمینهچینی برای کودتا
بریتانیا و آمریکا علیه دولت مصدق همداستان شدند و شاه را به اقدام علیه نخستوزیر ترغیب کردند. چون فرمان عزل کارگر نیفتاد، با پشتیبانی لندن و واشنگتن، در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ کودتا شکل گرفت؛ مصدق بازداشت و در احمدآباد محبوس شد و در ۱۳۴۵ در همانجا درگذشت.
پس از آن، کنسرسیوم تازهای با مشارکت شرکتهای نفتی بریتانیا، هلند، فرانسه و آمریکا شکل گرفت. سهم ایران از سود بیشتر شد، اما کنترل تولید و قیمت همچنان بیرون از ایران بود. از آن پس شاه در سیاستگذاریها، منافع آمریکا را نیز ملحوظ میداشت.
ایرانِ پهلوی نماد مداخله وسیع غرب شد؛ برخی دولتهای غربی با ادعای نبود دموکراسی، فشار سیاسی وارد میکردند. برای نمایش مردمسالاری، شاه نظام دوحزبی نمایشی بنا نهاد که عملاً توسط نزدیکانش اداره میشد.
انقلاب سفید؛ شعار اصلاح بیخونریزی
شاه بستهای از اصلاحات را با عنوان «انقلاب سفید» یا «انقلاب شاه و ملت» اجرا کرد؛ «سفید» از آن رو که بیدرگیری خونین معرفی میشد. روحانیانی چون روحالله خمینی بهطور علنی مخالفت کردند. این برنامه موافق و مخالف داشت و پیامدهای مثبت و منفی برجای گذاشت.
شش اصل نخست انقلاب سفید:
- برچیدن نظام ارباب و رعیتی و واگذاری مالکیت اراضی به کشاورزان؛
- ملیکردن جنگلها و مراتع سراسر کشور؛
- فروش سهام کارخانجات دولتی برای پشتوانه اصلاحات ارضی؛
- واگذاری سهام به کارگران در کارگاههای تولیدی و صنعتی؛
- اصلاح قانون انتخابات و اعطای حق رأی به زنان؛
- ایجاد «سپاه دانش» و آموزش عمومی رایگان.
کاپیتولاسیون و آغاز موج تازه اعتراض
دولت پهلوی لایحه مصونیت قضایی برای کارکنان نظامی آمریکا در ایران را طرح کرد. ملیگرایان آن را محکوم نمودند و در قم نیز مخالفتهای صریحی از سوی روحانیان شکل گرفت.
نام آیتالله روحالله خمینی در این اعتراضات برجسته شد. نارضایتی عمومی از سانسور و استبداد، توجه بسیاری را به سخنان او جلب کرد. وی در ۱۳۴۲ بازداشت و به ترکیه و ۱۳۴۴ به عراق تبعید شد و سپس به فرانسه رفت تا هنگام اوجگیری انقلاب در ۱۳۵۷. این برخوردها نارضایتی عمومی را تشدید کرد.
فساد درباری، سیاستهای غربگرایانه بدون بهبود محسوس معیشت، دوری از رسوم ملی و مذهبی، و نبود برنامهریزی برای جذب دانشگاهدیدگان، موج بیکاری و «فرار مغزها» را تقویت کرد و شکاف اجتماعی را گسترش داد.
سقوط پهلوی و خیزش ۱۳۵۷

در سالهای پایانی دهه ۱۳۵۰، مخالفان پهلوی مردم را به خیابانها آوردند. شاه کشور را ترک کرد و حکومت پهلوی به پایان نزدیک شد. کشورهای غربی به خواست دموکراسیخواهی ایرانیان پاسخ روشنی ندادند. آیتالله خمینی از تبعید، رهبری اعتراضات را بر عهده داشت؛ در ۱۳۵۷ به ایران بازگشت و با اتکای به تودهها نظامی تازه بنیاد نهاد.
پهلویها در ظاهر به قانون اساسی ملتزم نشان داده میشدند، اما در عمل، شیوهای اقتدارگرایانه داشتند و از مخالفان بیمناک بودند.
با این همه، در همان دوره، عرصههای هنر و فرهنگ پویا بود؛ از احیای آثار تاریخی تا پژوهشهای ادبی و لغوی و هنرهایی چون موسیقی، مینیاتور و تئاتر.
با پایان سلطنت پهلوی، نظام پادشاهی برچیده شد و جمهوری اسلامی شکل گرفت. روحانیت قدرت بیشتری یافت و کشور در مسیر متفاوتی افتاد. شعار محوری انقلاب «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» بود و با آن، فصل تازهای در تاریخ ایران رقم خورد.
درباره عصر پهلوی بیشتر بدانید
حکومت پهلوی شامل پادشاهی رضاشاه و محمدرضا شاه از ۱۳۰۴ تا ۱۳۵۷ بود؛ آخرین فصل از سنت پادشاهی که از هخامنشیان آغاز شده بود. پس از آن، با رهبری روحالله خمینی، جمهوری اسلامی در ایران برپا شد.
برای آشنایی عمیقتر با تاریخ ایران، مطالب تاریخ ایران در وبسایت «دستی بر ایران» را دنبال کنید.
پرسشهای رایج درباره حکومت پهلوی
اگر سوال دیگری دارید، در بخش دیدگاهها مطرح کنید؛ در کوتاهترین زمان پاسخ میدهیم.
حکومت پهلوی از چه سالی آغاز شد؟
آغاز رسمی آن سال ۱۳۰۴ خورشیدی بود.
زادروز محمدرضا شاه چه زمانی است؟
۴ آبان ۱۲۹۸ خورشیدی در دروازه قزوین تهران؛ ریشه خانوادگی از سوادکوه مازندران.
رضاشاه چند سال بر ایران حکم راند؟
از ۱۳۰۴ تا ۱۳۲۰ بهمدت ۱۶ سال.
شاهان پهلوی چه زمانی ایران را ترک کردند؟
رضاشاه در ۱۳۲۰ و محمدرضا شاه در ۱۳۵۷ از کشور خارج شدند.
طول عمر حکومت پهلوی چقدر بود؟
حدود ۵۳ سال، از ۱۳۰۴ تا ۱۳۵۷ خورشیدی.
رضاشاه چگونه به سلطنت رسید؟
او نظامی قزاقی بود که با فرونشاندن شورشها به وزارت جنگ رسید. سپس با رأی مجلس به برچیدهشدن قاجار و انتخاب مجلس مؤسسان در ۱۳۰۴، شاه شد و پهلوی آغاز گردید.
محمدرضا شاه چند سال حکومت کرد؟
از ۱۳۲۰ تا پیروزی انقلاب ۱۳۵۷؛ حدود ۳۷ سال بهعنوان آخرین شاه پهلوی.