نادر شاه افشار؛ حمله افغانها و دفاع از ایران

نادرشاه افشار را یکی از بزرگترین فرماندهان عصر افشاریه میدانند؛ بسیاری او را همسنگ ناپلئون ارزیابی کردهاند. این سردار ایرانی با ترکیبی از جسارت و تدبیر، یورش افغانهای مهاجم را درهم شکست و ورق تاریخ را برگرداند. اما داستان تاختوتاز محمود افغان چه بود و نادر، بنیادگذار دولت افشاریه، چگونه توانست در برابر آشوب و بیرحمی مهاجمان بایستد؟
نمایش
خیزش نادرشاه و هجوم افغانها
در واپسین سالهای صفویه، نیروهای افغان به فرماندهی اشرف افغان به ایران تاختند و اصفهان را اشغال کردند؛ دورهای که در برخی منابع به «روزگار هراس» شناخته میشود. از یکسو فشار عثمانی و روسیه، و از سوی دیگر آشوبهای اشرف در پایتخت، کشور را از کار انداخته بود.
شاه طهماسب دوم برای احیای تاج صفوی، به دنبال سرداری کارآزموده بود. او زمام امور را به فتحعلیخان قاجار سپرد، اما اقدامات او بسنده نبود. در همان زمان، مشهد زیر فرمان ملک محمود سیستانی بود؛ سرداری دلاور به نام نادرقلی، فرزند امامقلیبیگ، در رکاب او حضور داشت.
نادرقلی از تبار ایل افشار بود و با دوراندیشی توانست خطر تجزیهی سرزمینهای ایران را دور کند. پیش از بلوغ، در هجوم ازبکان به اسارت رفت اما گریخت و به خراسان بازگشت. سپس وارد خدمت باباعلیبیگ، حاکم ابیورد شد، نیرویی کوچک گرد آورد و با پشتیبانی شاه طهماسب و فتحعلیخان، ملک محمود سیستانی را نیز از میدان بیرون راند.
نادر خود را والی خراسان اعلام کرد و با مهار چند ایل در منطقه، پایههای اقتدارش را استوار ساخت. اما ریشهی جنگهای او با افغانها چه بود؟
سردار جوان در دامغان، در نبرد مهماندوست، ضربهای سنگین به سپاه اشرف وارد کرد. روایت دلاوریهای او و یارانش سالهاست میان مردم میچرخد و این پیروزی هنوز از نقاط روشن تاریخ ایران بهشمار میآید.
کارزارهای نظامی نادرشاه

نبردهای نادرشاه از آغاز تا میانهی قرن هجدهم در گسترهی اوراسیا رخ داد. فتح افغانهای هوتکی آغاز این سلسله کارزارها بود و در بیشتر آنها، نادرِ سردار ایرانی دست بالا را داشت.
با فروریختن ستونهای صفویه و سقوط اصفهان بهدست افغانها، راه برای لشکرکشیهای نادرقلی، والی خراسان، هموار شد. بخش مهمی از جنگهای او پیش از جلوس بر تخت روی داد؛ مانند اردوکشی سبزوار، جنگ با عثمانی، و کارزارهای پیدرپی علیه افغانها. در ادامه، بر چند نبرد شاخص دوران فرمانروایی او مکث میکنیم.
نبرد مهماندوست
درگیری نادر با افغانها تنها به دامغان محدود نبود؛ زمینهی آن با یورش او به ابدالیهای افغان در هرات فراهم شد. پس از تاخت سپاه اشرف به تهران و دامنههای جنوبی البرز و تصرف سمنان، نادر بههمراه طهماسب از سوی نیشابور و سبزوار به مقابله برخاست.
در سال ۱۷۲۹ میلادی، حدود ۲۵ هزار تن از سپاهیان نادر در حوالی مهماندوست دامغان با افغانها روبهرو شدند و ایشان را شکست دادند. نبردها اما ادامه یافت و در ورامین و مورچهخورت نیز دو سپاه چند بار درگیر شدند. سرانجام، در اصفهان کار یکسره شد و نادر با همراهی سپاهش شهرِ آشوبزده را آرام کرد.
در همان سال، پایان کار افغانها در ایران به نام نادرشاه ثبت شد. نوشتههای تاریخی سن او را در آن هنگام کمتر از چهل سال میدانند؛ برخی نیز عدد ۳۱ سال را نقل کردهاند.
درگیری با امپراتوری عثمانی
پس از فروکوبی افغانها، نادر مکاتباتی با دهلی و سلاطین عثمانی آغاز کرد. از امپراتور مغول خواست پذیرای فراریان قندهار نباشد و از سلطان احمد سوم یاری طلبید تا سرزمینهای اشغالی ایران بازگردانده شود. پاسخ درخوری که نرسید، آهنگ جنگ با عثمانی کرد و چند ولایت اشغالشده را پس گرفت.
یکی از نبردهای مهم در جلگهی ملایر رخ داد؛ فرماندار عثمانی که مقرش همدان بود، به سوی بغداد گریخت. نادر سپس سراسر غرب ایران را زیر فرمان آورد و کرمانشاه را ایمن ساخت. بعد رهسپار آذربایجان شد و غرب کشور را یکسره از عثمانی بازپس گرفت.
با فتح تبریز قصد تاخت به ایروان داشت که ابدالیهای هرات در بیرون مشهد شوریدند؛ ناچار به هرات لشکر کشید و شورش را خواباند. همزمان باید با طوایف یاغی داخلی نیز میجنگید؛ از جمله شورشیان بلوچ به رهبری محمدخان بلوچ که سرانجام شکست خوردند. در این سالها نبردهای قندهار و قفقاز نیز رخ داد.
پیکار کرنال
از درخشانترین فتوحات نادر، لشکرکشی به هندوستان و پیروزی در کرنال است. هندِ اوایل قرن هجدهم از حیث ثروت و جمعیت در منطقه رقیبی نداشت؛ اما پناهدادن محمدشاه به فراریان قندهار و نقشهی حذف نادر، آتش خشم او را افروخت و سپاه ایران رهسپار دهلی شد.
پس از ورود، کشتاری بزرگ در بازار دهلی رخ داد و بخشهایی از شهر در آتش سوخت. نادر مهاجمان به ایران را کیفر داد و غنایم هنگفتی بهدست آورد؛ هرچند در پایان، سلطنت محمد گورکانی را به او بازگرداند. از دستاوردهای این یورش، بهدستآوردن جواهراتی چون الماس کوهنور، دریای نور و تخت طاووس بود.
فرجام نادرشاه

مرگ نادر آغاز فرسایش دولت افشاریه بود. در سالهای پایانی، تندخویی او شدت گرفت؛ گفتهاند از کور کردن پسرش اندوهگین و آزرده بود و خلقی تیز یافت. فرماندهان و اطرافیان تاب این خشونت را نداشتند و سر به شورش برداشتند. در نهایت، چند سردار سپاه در قوچان در سال ۱۷۴۷ میلادی او را به قتل رساندند.
نادرشاه در آن هنگام کمتر از شصت سال داشت و برای فرونشاندن شورشها راهی خراسان شده بود. علیقلیخان، محمدبیگ قاجار و صالحخان افشار از جمله کسانی بودند که شبانه به چادرش یورش بردند. امروز آرامگاه او در باغموزهی نادریِ مشهد قرار دارد.
جمعبندی
نادرشاه، فرماندهای سختکوش و نافذ بود که بخش بزرگی از سرزمینهای از دسترفته را به ایران بازگرداند. با این حال، تندی خوی و رفتارهای خشن در اواخر عمر، راه را بر دشمنی نزدیکان گشود و به قتل او انجامید. «دستی بر ایران» در نوشتههای گوناگون، نمایی فشرده از تاریخ ایران عرضه میکند؛ این متن نیز گذری کوتاه بر زندگی و جنگهای اثرگذار نادرشاه افشار بود.
پرسشهای متداول درباره نادرشاه افشار
برای پاسخِ سایر پرسشها، از طریق بخش دیدگاههای همین مطلب پیام بگذارید؛ در کوتاهترین زمان پاسخ میدهیم.
نادرشاه چه کسی بود؟
نام اصلی او «نادرقلی» و لقبش «تهماسبقلیخان» بود. از ایل افشار برخاست و بنیادگذار دودمان افشاریه شد. در سدهی هجدهم میلادی، برابر با سالهای ۱۱۱۴ تا ۱۱۲۶ خورشیدی، بر ایران فرمان راند و مشهد پایتخت او بود.
دلیل شهرت نادرشاه چه بود؟
راندن افغانهای هوتکی، عثمانیها و روسها از خاک ایران، بازپسگیری ولایات از دسترفته، یکپارچهسازی کشور، فتح دهلی و ترکستان و پیروزیهای پیاپی نظامی، آوازهی او را ساخت.
نادرشاه افشار با چه قدرتهایی جنگید؟
بخش زیادی از نبردهای او پیش از پادشاهی رخ داد و با شکست افغانهای هوتکی آغاز شد. در ادامه در مهماندوست، درگیری با عثمانی و نبرد کرنال نیز او دست برتر را داشت.
در منابع از نادرشاه چگونه یاد شده است؟
لقبهایی چون «ناپلئون شرق»، «ناپلئون ایران» و «آخرین فاتح بزرگ آسیای میانه» دربارهاش بهکار رفته است.
سرنوشت نهایی نادرشاه چه شد؟
با وجود جسارت و تدبیر، تندخوییهای سالهای پایانی دشمنیهایی پدید آورد. سرانجام در سال ۱۷۴۷ میلادی (۱۱۲۶ خورشیدی) در قوچان، زمانی که کمتر از شصت سال داشت، به دست سرداران خود کشته شد.