تاریخ هخامنشیان: نقشه ایران در زمان کوروش کبیر و دوران حکومت ۲۲۰ ساله

نمایش
دوران هخامنشی یکی از درخشان ترین فصل های تاریخ ایران است؛ امپراتوری ای که در جهان باستان به گستره و انسجام کم نظیر رسید و بیش از دو سده دوام آورد.
برخلاف برخی امپراتوری ها، در دربار هخامنشی دبیرخانه و سالنامه رسمی پایداری وجود نداشت و به همین علت روایت های مستقیم از درون دربار اندک به دست ما رسیده است.
نقشه ایران در روزگار هخامنشی

خاستگاه و پیدایش هخامنشیان
از حدود 730 پیش از میلاد، شاخه ای از خاندان پارسی هخامنش در انشان و عیلام فرمان می راند و در پارس نیز تابع مادها بود. بهره گیری پارسیان از کشاکش ماد و آشور، راه را برای استواری حکومت محلی در انشان هموار کرد. هخامنش نیای نامدار این دودمان بود و نام سلسله از او مانده است.
پس از وی، چیش پیش، کوروش یکم و کمبوجیه بر پارس حکم راندند تا سرانجام کوروش دوم پایه امپراتوری هخامنشی را گذاشت. در روزگار کوروش، آستیاگ پادشاه ماد به ظلم شهره بود؛ کوروش بر او شورید، سپاه ماد به او پیوست و با شکست آستیاگ، کار مادیان پایان یافت.
برای مردم ماد، کوروش فاتحی ستمگر نبود؛ او را رهاننده و برقرار کننده صلح می دانستند. کوروش که در انشان فرمانروا بود، به عنوان نخستین پادشاهی که لقب «کبیر» گرفت، بر تخت شاهنشاهی نشست و در زمانی که جهان به مدارای دینی و همبستگی نیاز داشت، شخصیتی مناسب برای این تغییر بود.
چهره شرق پیش از برآمدن هخامنشیان
پیش از قدرت گیری هخامنشیان، نظم سیاسی شرق فروریخته بود؛ آشور از میان رفته و بابل دچار بحران داخلی بود؛ اورارتو و عیلام هم حذف شده بودند. یهودیان در اسارت بابلی پراکنده بودند و اقتدار فرعون در مصر به دره نیل محدود می شد.
در چنین وضعی قدرت فراگیر و سامان یافته ای وجود نداشت. شرق در انتظار نیرویی نو با شیوه های تازه کشورداری بود تا از چرخه ستم و تاخت و غارت بیرون آید. کوروش کبیر این خلأ را پر کرد؛ با برکناری ایشتوویگو، پارسی و ماد را هم پیمان کرد و نخستین حکومت متمرکز ایران باستان را پی افکند.
• کوروش کبیر و موانع پیش رو
کوروش با ائتلاف دشمنان نیرومندی چون لیدی، مصر و بابل روبه رو شد و توانست لیدی و سپس بابل را بگیرد. او پس از ورود به بابل، به آیین های ایشان احترام گذاشت، خونریزی نکرد و اموال مردم را غارت ننمود؛ رفتاری که تا آن روز کم سابقه بود. همچنین یهودیان در بند بابل را آزاد کرد تا به آیین خود برگردند.
اقوام مهاجم سکا و هون خطری دائمی برای مرزهای ایران و حتی فراتر از آن بودند. کوروش بخش بزرگی از نیرو و زمان خود را صرف مهار آنان کرد و سرانجام در نبردی در 529 پیش از میلاد کشته شد. از یادگارهای مهم او «استوانه کوروش» است که گزارش فتح بابل و تاکید بر رواداری در آن آمده و اکنون در موزه بریتانیا نگهداری می شود.
نقشه ایران در عهد کوروش کبیر

• کمبوجیه دوم
کمبوجیه دوم پسر کوروش بود؛ در زمان حیات پدر با عنوان شاه بابل شناخته می شد و ولیعهد بود. او در 525 پیش از میلاد مصر را فتح کرد و با احترام به آیین مصریان، عنوان فرعون را پذیرفت. نقطه تاریک کارنامه او ماجرای قتل برادرش بردیا برای کنار زدن رقیب بود؛ موضوعی که در کتیبه بیستون نیز آمده است.
وقتی در مصر سرگرم کشورگشایی بود، شورش هایی در نقاط مختلف ایران رخ داد و مدعیانی خود را پسران کوروش معرفی کردند. کمبوجیه اعتراف کرد که پیش از حرکت به مصر، بردیا را کشته تا رقیبی نداشته باشد. پس از تصرف مصر، قصد داشت به شمال آفریقا یورش ببرد اما کمبود تدارکات مانع شد. سپس خبر شورش به رهبری گئومات به او رسید و در راه بازگشت به ایران، در 522 پیش از میلاد درگذشت.
• داریوش بزرگ
از میان خاندان شاهی، داریوش پسر ویشتاسب و داماد کوروش توانست شورش های پی در پی، از جمله جنبش گئومات، را در سراسر امپراتوری خاموش کند؛ کاری که نزدیک یک سال به طول انجامید و 19 شورش را درنوردید.
داریوش با الهام از سیاست مدارای کوروش، کشور را بازسازی کرد، ستم را فروکاست و نظم اداری نوینی پدید آورد: ساخت راه شاهی، برپایی سپاه جاویدان، تقسیمات کشوری برای اداره بهتر و سامان مالیات از اقدامات او بود. سه کتیبه کنار کانال سوئز نشان می دهد او راه آبی پیوند دهنده شرق و غرب قلمرو را باز کرد. تخت جمشید را به عنوان مجموعه آیینی ساخت و شوش را پایتخت زمستانی و هگمتانه را پایتخت تابستانی برگزید.
در پایان پادشاهی او، نمایندگان حدود 29 ملت هر سال به تخت جمشید می آمدند و ادای احترام می کردند. داریوش پس از دوره ای بیماری درگذشت و آرامگاهش در نقش رستم فارس است.
• خشایارشا، فرزند داریوش
خشایارشا در 34 سالگی وارث امپراتوری بزرگی شد که گفته می شود 44 درصد جمعیت آن روزگار را دربر می گرفت. او پیش از پادشاهی بیشتر در حرمسرا می زیست و زیر تاثیر اطرافیان، گرایش به قدرت طلبی و جنگ داشت و منش سیاسی پدر را نداشت.
نبردهای ایران و یونان که در زمان داریوش آغاز شده بود، به دوره خشایارشا کشید. او شورش مصر را خواباند و استانی پارسی در آنجا ساخت، اما در بابل سختگیرانه عمل کرد. در یونان، برای تلافی شکست ماراتن، آتن را آتش زد؛ اقدامی ناسازگار با سنت مدارای هخامنشی. هشدار آرتمیس، دریاسالار ایرانی، درباره خطر نبرد در آب های تنگ را نشنید و شکستی سنگین در دریا نصیب ایران شد. سرانجام خشایارشا شبانه به دست اردوان، فرمانده گارد جاویدان، کشته شد و در نقش رستم به خاک سپرده شد. اردوان کوشید پسر او اردشیر را عزل کند اما اردشیر یکم نقشه اش را برهم زد.
دلایل افول هخامنشیان
پس از مرگ خشایارشا، انحطاط اخلاقی و نزاع های درباری شدت گرفت و زمینه فروپاشی را فراهم کرد. پدرکشی و رقابت های خونین در میان مدعیان قدرت رواج یافت. داریوش دوم نیز در میانه جنگ آتن و اسپارت هزینه های کلانی کرد تا آنان به جان هم بیفتند و او آسوده بماند.
چند عامل مهم در سقوط را می توان چنین برشمرد:
- فرسودگی دو قدرت بزرگ منطقه، ایران و یونان (اسپارت و آتن)
- پس افتادن در فنون نظامی
- نفوذ روزافزون بیگانگان در دربار
- دخالت خواجگان و زنان حرم در اداره کشور
- خودمختاری گسترده ساتراپی ها
- افراط در تجمل و هزینه های تشریفاتی
- جایگزین شدن خشونت به جای سیاست مدارای خیرخواهانه با ملل و ادیان
اسکندر مقدونی
اندکی پیش از جلوس داریوش سوم، فیلیپ مقدونی به شکل مشکوکی کشته شد و اسکندر جانشین او شد؛ همانند پدر با آرزوی تسخیر آسیا. داریوش سوم که تجربه داشت، آشوب مصر را فرو نشاند. مردم آتن در بازگشت او یاری خواستند تا برابر اسکندر بایستند، اما او به آنان اعتنایی نکرد و اسکندر توانست سراسر یونان را زیر فرمان آورد.
اسکندر در همان سال با حدود 40 هزار نفر از داردانل گذشت. داریوش سوم ناچار به رویارویی شد و در نبرد ایسوس (333 پ.م) شکست خورد. بدین سان راه اسکندر به ژرفای قلمرو ایران باز شد و سرنوشت هخامنشیان به پایان نزدیک گردید. داریوش سوم در مسیر خروج از ری به سوی شرق، با ضربتی از یکی از همراهان زخمی شد و جان باخت.
تاخت و تاز اسکندر در ایران
اسکندر به شوش هجوم برد و ثروت هایش را مصادره کرد؛ در شهرهای دیگر نیز همان سیاست را پیش گرفت. کتاب های کاخ های تخت جمشید را برد و گنجینه بی مانند آن را تاراج کرد و سپس مجموعه کاخ ها را به آتش کشید. او در مسیر خود بسیاری از کانون های تمدنی را برانداخت و چیزی بر ویرانه ها نساخت.
فرو ریختن دولت هخامنشی
با یورش اسکندر، عمر شاهنشاهی هخامنشی به سر آمد؛ ساختاری که نمونه کامل یک امپراتوری منظم در شرق بود. نظام دادرسی، شبکه راه ها، چاپارخانه، ضرب سکه، پادگان های مرزی و نظارت بر ساتراپ ها از نوآوری های این دولت بود.
پس از اسکندر، سلوکیان بر ایران مسلط شدند و ایرانیان را شهروندان درجه دو انگاشتند؛ سیاستی که هرگز به پشتیبانی عمومی نینجامید و فرجامی ناکام داشت.
مدت فرمانروایی هخامنشیان
شاهنشاهی هخامنشی از سده ششم تا سوم پیش از میلاد، حدود 220 سال دوام آورد و گستره آن از دامنه های غربی هیمالیا و قزاقستان امروز تا صحاری آفریقا و از دره سند تا بالکان کشیده می شد. این دوره یکی از اوج های تاریخ ایران است. اگر به دنبال تصویری فشرده از تاریخ کشور هستید، مطالعه خلاصه تاریخ ایران مفید است.
پرسش های متداول درباره تاریخ هخامنشیان
برای پاسخ به پرسش های دیگر، می توانید در بخش دیدگاه ها با ما در تماس باشید تا در کوتاه ترین زمان پاسخ دهید.
هخامنشیان چند سال پیش بودند؟
این دولت حدود 25 قرن پیش پدید آمد و نزدیک به دو سده بر بخش های گسترده ای از جهان حکومت کرد.
پادشاهان معروف سلسله هخامنشی چه کسانی هستند؟
کوروش کبیر، بنیانگذار سلسله، داریوش اول و خشایارشا از نامدارترین شاهان هخامنشی اند.
وسعت ایران در زمان هخامنشیان چقدر بود؟
قلمرو از هیمالیا و قزاقستان کنونی تا لیبی و سودان در آفریقا و از دره سند تا بالکان امتداد داشت و برخی برآوردها آن را حدود 3 میلیون و 200 هزار کیلومتر مربع دانسته اند.
سلسله هخامنشیان چگونه منقرض شد؟
به سبب ضعف دربار و تدابیر نادرست پادشاهان، این شاهنشاهی در برابر اسکندر مقدونی فرو ریخت.
چرا نام این دودمان هخامنشیان است؟
هخامنش، نیای پارسی خاندان، نخستین حاکم محلی بود و نام دودمان از او گرفته شد.
هخامنشیان چند سال حکومت کردند؟
هخامنشیان امپراتوری ای فراخ ساختند و حدود دویست سال بر پهنه وسیعی از جهان فرمانروایی کردند.
آخرین پادشاه هخامنشی چه نام داشت؟
داریوش سوم؛ که هنگام آماده سازی برای نبرد دوباره با اسکندر، به دست بسوس برادرزاده اش کشته شد.