تاریخ حمله اعراب به ایران (از سال 642 تا 821)

تاریخ حمله اعراب به ایران (از سال 642 تا 821)
Rate this post
حمله اعراب به ایران و بررسی زوایای آن
مروری بر یورش قبایل عرب به سرزمین ایران
آنچه در این مطلب می‌خوانید:
نمایش

یورش قبایل عرب به ایران با شکست ارتش ساسانی همراه شد و ایرانیان ویرانی سرزمین خود را در مقیاسی فراگیر تجربه کردند. از پی آن، سیر تاریخ ایران مسیر تازه‌ای به خود گرفت. نداشتن الگوی پایدار حکمرانی در میان فاتحان و فقدان نیت و برنامه روشن برای اداره سرزمین‌ها، فرجامی تلخ برای نیاکان ما رقم زد.

بسیاری می‌پرسند مدت زمامداری عرب بر ایران چه اندازه بود. پاسخ کوتاه: حدود دو قرن، مستقیم یا با واسطه بر امور ایران مسلط بودند. پس از آن از صحنه کنار زده شدند؛ اما آیین و شماری از رسومشان در جامعه ایرانی ریشه دواند.

آغاز درگیری‌های اعراب و ایرانیان از سرزمین میانرودان بود؛ ناحیه‌ای که در آن روزگار زیر فرمان ساسانیان قرار داشت. مسلمانان عربِ ساکن آن دیار که خواهان رهایی از قید سلطه ساسانی بودند، دست به شورش زدند. تلاش برای سرکوب آن قیام از سوی حکومت ایران، دامنه نبرد را گسترش داد و گروه‌های بیشتری از مسلمانان را به صف مخالفان ساسانیان کشاند.

ابن خلدون درباره خلق و خوی آن فاتحان می‌نویسد: «سنگی از پای عمارت برمی‌کندند تا دیگی بر آن نهند، یا تیرک سقفی را بیرون می‌کشیدند تا برای خیمه ستون سازند.»

نقشه مسیر تاخت و تاز اعراب به ایران

نقشه حمله اعراب به ایران
شناخت مسیرهای حملات عرب به ایران

رویارویی قادسیه

در پادشاهی یزدگرد سوم، نوه خسرو پرویز، سنگین‌ترین موج حملات عربی رخ داد؛ دوره‌ای که سراسرش در جنگ با مهاجمان گذشت. پیش از آن نیز بارها میان سپاهیان ایران و عرب نبردهایی درگرفته بود. در آخرین یورش، رستم فرخزاد فرماندهی ارتش ساسانی را بر عهده داشت و در قادسیه در نزدیکی کوفه رودرروی سعد بن ابی‌وقاص ایستاد؛ دلاورانه جنگید و سرانجام کشته شد.

رستم که آشفتگی سپاه را می‌دید، با جنگ موافق نبود و به یزدگرد پیشنهاد صلح داد؛ اما پاسخ رد شنید و ناگزیر به میدان رفت. پس از شکست، یزدگرد از تیسفون به ماد گریخت و سرانجام به دست آسیابانی جان باخت.

فساد در لایه‌های بالای قدرت، سستی باورهای دینی در میان نخبگان، قوانین تبعیض‌آمیز و نابسامانی مالی، سبب شد توده‌های فرودست دلیلی برای پشتیبانی از حکومت نداشته باشند. دین زرتشتی در دست گروهی از روحانیان و درباریان به ابزاری برای توجیه قدرت و تبعیض بدل شده بود و مجال اعتراض و اصلاح را از مردم می‌گرفت.

با همه نارضایتی‌ها از ساسانیان، عرب‌ها نیز نتوانستند همه پهنه ایران را یکسره زیر فرمان آورند.

یورش اعراب رنگ انتقام داشت؛ یاد سرکوب‌های پیاپی پادشاهان ایران و نپذیرفتن آیین تازه در خاطر آنان زنده بود. خاطره شاپور ذوالاکتاف که شورش عرب‌ها را درهم شکست و آنان را به بند کشید، هنوز در ذهن قبایل عرب باقی مانده بود.

فتح ایران ذیل فرمان کدام خلیفه رخ داد؟

نبرد قادسیه که راه را برای گشودن ایران به دست عرب‌ها هموار کرد، در دوران خلافت عمر، دومین پیشوای مسلمانان، روی داد. در این تهاجم سخت و تلافی‌جویانه، بر مردم ستم بسیار رفت؛ چنان که عبدالحسین زرین‌کوب در «دو قرن سکوت» می‌نویسد: «در برابر سیل هجوم تازیان، شهرها و دژهای بسیار ویران شد؛ خاندان‌ها بر باد رفت؛ نعمت توانگران تاراج شد و آن را انفال نامیدند؛ دختران و زنان ایرانی را در بازار مدینه به نام اسیر فروختند.»

کتاب‌ها و کتابخانه‌ها به آتش کشیده شد و به زبان فارسی با خصومت نگریستند؛ تا آن‌جا که آن را زبان دوزخیان می‌خواندند.

رفتار خشن فاتحان و باج‌گیران از همان آغاز کینه‌ای ژرف در دل ایرانیان کاشت؛ به گونه‌ای که در بسیاری از شورش‌های جهان اسلام، ایرانیان نقشی پررنگ داشتند. عمر بن خطاب، خلیفه دوم نیز در سال 25 هجری قمری به دست مردی ایرانی کشته شد.

پس از هجوم اعراب، زرتشتیان برای ماندن در سرزمین خود ناچار به پرداخت مالیات شدند، چون دین خویش را تغییر نداده بودند. آنان همچنین باید تعهد می‌دادند در امور و تصمیم‌های اشغالگران دخالت نکنند. البته طبقات بالاتر جامعه ایرانی آمادگی بیشتری برای تغییر آیین نشان دادند.

کسانی که داوطلبانه اسلام می‌آوردند از مالیات معاف می‌شدند، اما همچنان هم‌پای عرب‌ها محسوب نمی‌گشتند؛ با آنان مانند آزادشدگان رفتار می‌شد. با وجود پذیرش اسلام، اجازه نداشتند سواره و مسلح در جنگ‌ها شرکت کنند یا با زنان عرب ازدواج کنند.

ایرانیانی که چهار قرن زیر سایه حکومت زرتشتی به شیوه دینی خو کرده بودند، کم‌کم با آیین نو و اداره تازه کنار آمدند. گروهی که نخواستند دین عوض کنند و مالیات به بیگانگان بدهند، ناچار خانه و دیار را ترک گفتند و به گجرات هند رفتند و جامعه «پارسیان هند» را بنا نهادند.

سرنوشت ایران پس از یورش عرب

پس از سقوط ساسانیان، سه دودمان عرب بر ایران مسلط شدند: خلفای راشدین، امویان و عباسیان. با ترور حضرت علی(ع) در مسجد کوفه، زمام امور به دست امویان افتاد؛ گروهی که به خوی قبیله‌ای پیش از اسلام گرایش داشتند و نژاد عرب را برتر می‌پنداشتند.

در دوران اموی، از سپاه ساده‌زیست بیابان‌نشین که پیام برابری و برادری می‌داد خبری نبود. امویان که هرگز شکوه کاخ‌های مدائن را ندیده بودند، اکنون در جام‌های زرین می‌نوشیدند و ایرانیان را «موالی» می‌خواندند. آنان حتی زبان مردم این سرزمین را برنمی‌تافتند؛ چنان که در عهد حجاج بن یوسف، تکلم فارسی در امور دیوانی قدغن شد. با این همه، برای گرداندن کار دولت، ناچار از دستگاه اداری ساسانی و واژگان فارسی سود بردند و دیوان‌سالاری ساسانی نزدیک به دویست سال در دربار خلفا جاری بود.

در برابر رفتار تند اعراب، گروهی از ایرانیان دست به مقاومت زدند و خلافت با اعزام نیرو آنان را سرکوب کرد؛ روندی که از زمان عمر آغاز شد و تا دوره معاویه ادامه یافت؛ او نیز از دمشق سپاهیانی روانه ایران کرد.

قبایل عرب پیوسته به سمنان، خراسان و سیستان کوچانده می‌شدند و در کمتر از یک سده به نواحی دیگر نیز راه یافتند؛ حضوری که چنان ناگوار بود که گاه ایرانیان شهر و آبادی خود را ترک می‌کردند. عرب‌ها سبک معیشت کهن خود را در ایران ادامه دادند؛ بیشتر دامداری، پاسداری از راه‌ها یا یورشگری، و کمتر به کشاورزی یا کار در قنات‌ها رو می‌آوردند.

ایران در عهد خلافت عباسی

اندکی بیش از یک قرن که گذشت، قیام خراسان به رهبری ابومسلم خراسانی شعله‌ور شد و عباسیان را بر امویان چیره ساخت؛ هرچند محبوبیت فزاینده ابومسلم در میان مردم، هراس خلفای عباسی را برانگیخت و سرانجام به قتل او انجامید.

عباسیان خود را به عباس، عموی پیامبر، منسوب می‌دانستند و نام دودمانشان را از او گرفته بودند.

از آن پس، ایرانیان به درون دستگاه خلافت راه یافتند و در اداره کشور نقش گرفتند. آنان شیوه‌های دیوانی ساسانیان را در دربار عباسی رواج دادند و بسیاری از وزرا و سرداران از میان ایرانیان برآمدند.

در آغاز دولت عباسی، آموزش «عهد اردشیر» برای شاهزادگان الزامی شد؛ همان قانونی که ستون فقرات اداره ساسانی بود. روایت است که چون از مأمون پرسیدند به پسرش الواثق چه بیاموزند، گفت: «قرآن خدا را بیاموز و وادارش کن عهد اردشیر بخواند.»

در این زمان، خلفا به اقتدای ساسانیان از هنرمندان پشتیبانی می‌کردند و صله می‌بخشیدند؛ گامی که رونق هنر را در سرزمین‌های تحت فرمان مسلمانان بالا برد.

جنبش‌های ایرانی در برابر اشغال عرب

در سراسر ایران، چندین حرکت ملی در واکنش به یورش اعراب شکل گرفت. در ادامه به نمونه‌هایی از این جنبش‌ها اشاره می‌شود:

خیزش شعوبیه

از نخستین حرکت‌های سامان‌یافته ایرانیان در برابر امویان، جنبش فرهنگی اهل ادب و دانش با نام «شعوبیه» بود.

این جریان بیشتر رنگ ادبی و فکری داشت و بر برادری و برابری همه انسان‌ها در چارچوب اسلام تاکید می‌کرد. نسل تازه‌ای از شاعران ایرانی به عربی شعر گفتند و در مضامین، بر فضایل ایرانیان در برابر عرب‌ها انگشت گذاشتند. خاندان «یسار نسائی» در این میدان شهره شد و سروده‌هایی در ستایش شکوه فرهنگ ایران و خوی نیک ایرانیان پدید آورد.

تلاش‌های امویان برای خاموش کردن این نغمه‌ها به جایی نرسید؛ گویی ایرانیان پس از سال‌ها بهت، حافظه تاریخی خود را بازیافته بودند.

نهضت ملی ابومسلم علیه مهاجمان عرب

در خراسان، بسیاری از ایرانیان تازه‌مسلمان به نهضت ضد اموی پیوستند که فرماندهی‌اش با ایرانی‌ای به نام «ابومسلم» بود. امویان برای خاموش کردن شعله‌های مقاومت، بارها سپاه به شهرهای ایران فرستادند تا کتاب‌ها را بسوزانند و اهل اندیشه را براندازند. دغدغه اصلی آنان توسعه دین نبود؛ چرا که با مسلمان شدن مردم، منبع مالیات خلیفه کاهش می‌یافت.

ابومسلم راه را بر همه گشود: مسلمانان ایرانی، زرتشتیان و حتی عرب‌های ضد اموی می‌توانستند در جنبش او حاضر شوند. برخی از عباسیانِ مخالف امویان نیز پشتیبانش شدند.

جنبش از فرارود آغاز شد و تا شام پیش رفت؛ سپاه ابومسلم دمشق و شهرهای دیگر سوریه را گشود و خشم خود را بر امویان فروکوفت. خلیفه اموی کشته شد و ساز و کار حکومتشان فروریخت.

عباسیان بر شانه‌های این پیروزی در کوفه قدرت گرفتند، اما بعدتر با فریب، ابومسلم را نزد خود خواستند و کشتند. این نهضت به «سیاه‌جامگان» شهرت یافت و تا سال‌ها مایه فخر مردم آن نواحی بود.

جنبش ملی سنباد در مقابله با متجاوزان عرب

سخت‌گیری عباسیان در حق یاران ابومسلم به سرعت آتش خشم مخالفان مسلح را برافروخت. نخستین قیام بزرگ، تنها دو ماه پس از مرگ ابومسلم به رهبری «سنباد» زرتشتی آغاز شد. بیشتر یارانش از زرتشتیان و مزداییان بودند.

به تدریج سپاهی تا حدود صد هزار نفر فراهم آمد؛ خطری جدی برای خلافت در خراسان. این حرکت که از ابتدا ضد یورش عرب بود، بعدتر صورتی ضد دینی هم یافت. سرانجام میان ری و ساوه شکست خورد، اما بنیان خلافت را لرزاند. این نهضت «سپیدجامگان» نام گرفت و بعدها در ماوراءالنهر تداوم یافت.

قیام استاد سیس در برابر عرب‌های مهاجم

«استاد سیس» سرداری نیرومند و زرتشتی بود که از بادغیس، هرات و سیستان پرچم شورش علیه عباسیان را برافراشت. ماهیت حرکت او ضد خلیفه، ضد عرب و حتی ضد اسلام بود و گفته‌اند تا سیصد هزار نفر از او پشتیبانی می‌کردند.

پس از چند پیروزی کوچک، هنگامی که خلافت از گسترش نفوذش بیمناک شد، او را گرفتند؛ یارانش به اسارت درآمدند و ساکنان قلعه‌اش به اتهام ارتداد بی‌درنگ کشته شدند. این جنبش حتی از نام ابومسلم برای جلب نیرو بهره نبرد.

خیزش المقنع در ستیز با متجاوزان عرب

بیست سال پس از مرگ ابومسلم، مردی به نام «المقنع» پیروان بسیار گرد آورد. جنبش او که ابومسلم را شهید می‌دانست، از خراسان و ماوراءالنهر برخاست و زرتشتیان، مزداییان و نیز برخی عرب‌ها و ترک‌های ناراضی را جذب کرد. المقنع با نقابی سبز یا زرین فرمان می‌داد و از همین رو «پیامبر نقابدار» لقب گرفت.

با دمیدن در باورهای پیش از اسلام، دلبستگی هوادارانش را برانگیخت. این حرکت نیز «سپیدجامگان» خوانده شد. در کشاکش با عباسیان بارها پیروزی و شکست را تجربه کردند و برای انتقام، مخالفان و مسلمانان را کشتند و خانه‌های عرب‌ها و مساجد را ویران ساختند.

خلیفه برای سرکوب آنان سپاه بسیار فرستاد و سرانجام دژ المقنع را گرفت و بسیاری از یارانش را کشت یا به بند کشید. فرجام او رازآلود ماند؛ گروهی گفتند در آتش فرو رفت و خود را کشت، و برخی باور داشتند ناپدید شد. پیروان آیینش تا عصر قدرت‌گیری مغول در خراسان باقی ماندند و چشم به بازگشت او دوختند.

جنبش ملی بابک علیه یورش عرب

پس از تاخت و تاز عرب، اندیشه‌های مزدکی در میان روستاییان به عنوان آیینی صلح‌جو دوام آورد و رفته‌رفته در واکنش به فشارها، به مقاومتی مسلح بدل شد. در عهد «جاویدان بن صالح» این باور به شبکه‌ای پنهان و شورشی توده‌محور تبدیل گشت و کردها و لرها در گسترش آن در شمال‌شرق ایران سهم داشتند. بعدها پرچم به دست بابک افتاد و قیامی ضد خلیفه و ضد عرب شکل گرفت.

یاران بابک را «سرخ‌علمان» یا «سرخ‌جامگان» می‌خواندند.

قیام بابک به سرعت کابوسی برای عباسیان شد. سپاهیان بسیار برای دستگیری او روانه کردند و ناکام بازگشتند.

پس از 24 سال، افشین، ایرانی تازه‌مسلمان، مامور بیرون کشیدن بابک از دژ شد. او با سپاهی نیرومند راهی گشت و چون نتوانست دژ را درهم بشکند، با وعده پاسداری از سنت‌های کهن فریبش داد و سرانجام او را گرفت و نزد معتصم در سامرا فرستاد. در آنجا با بی‌رحمی شکنجه و مثله شد.

خواجه نظام‌الملک در سیاست‌نامه می‌نویسد: «چون یک دستش ببریدند، دست دگر در خون خویش فرو برد و بر رخ مالید… گفت تا اگر خون از تنم برود و رخ زرد شود نگویند از بیم زرد شد.»

بدین‌سان، بابک مرگی دلیرانه در راه آزادی و میهن برگزید.

نهضت مازیار در مقابله با متجاوزان عرب

مازیار، شاهزاده‌ای از طبرستان در کنار دریای کاسپین، علیه نظم خلافت سر به اعتراض برداشت. حکومت عباسی او را به جرم زرتشتی بودن، مرتد خواند. هواخواهانش که بیشتر روستاییان بودند، با عرب‌ها و فئودال‌ها درافتادند. این حرکت که به نوعی ادامه سنت مزداییان بود، هوادارانش «سرخ‌جامگان» نامیده می‌شدند و ماهیتی ضد عرب، ضد خلافت و ضد اسلام داشت.

در آغاز، زندگی مسلمانان و سپس بناهای مذهبی در تیررس قرار گرفت. با یورش سپاهیان خلیفه، مازیار بازداشت و به سامرا در نزدیکی بغداد برده شد؛ به او بی‌حرمتی کردند و به جرم ارتداد به دار آویخته شد.

افشین که نخست به سبب دستگیری بابک ستوده شده بود، سرانجام به تحریک مازیار و دشمنی با خلافت متهم و برای محاکمه به سامرا فرستاده شد. چون دانستند اسلام را از دل نپذیرفته و قصد کشتن خلیفه را داشته است، او نیز به حکم ارتداد اعدام شد.

برآیند قیام‌های ایرانی در برابر تهاجم عرب

با وجود شورش‌های پیاپی علیه خلافت بغداد، سرکوب بابک و مازیار و افشین بر اقتدار خلفا افزود. این سه که خود را دنباله‌رو ساسانیان می‌دانستند، بیش از دیگران در برابر یورش عرب ایستادند. هرچند همه این قیام‌ها شکست خورد، اما در سراسر سرزمینِ پیشین ساسانیان موجی از احساسات ضد عرب برانگیخت و طبرستان به کانون مخالفت با عباسیان و تا حدی با عرب‌ها بدل شد.

ایرانیان پیام مرکزی اسلام را عدالت و برابری می‌دیدند و آن را پذیرفتند؛ اما در واقعیت، خلافت عرب با برتری‌جویی نژادی و اسراف در تجمل، همان اصول را نقض می‌کرد و جایگاهی در دل مردم ایران نمی‌یافت. از این رو، با اتکا به خیزش‌های پی‌درپی، همواره در فکر راندن آنان بودند. گرچه هیچ‌یک از این قیام‌ها در دو قرن نخست نتوانست بغداد را براندازد، اما دست‌کم کنترل مستقیم خلافت بر ایران را سست کرد.

دوره حاکمیت عرب بر ایران چه مدت بود؟

پس از حدود دویست سال، با برآمدن طاهریان نخستین دولت مستقل ایرانی پس از یورش عرب شکل گرفت. آنان فرمان خلیفه عباسی را نپذیرفتند و حکومتی مستقل در شرق قلمرو عباسیان پدید آوردند؛ از مراغه تا سمرقند و بخارا و بلخ زیر نفوذشان بود.

با پایان سیطره عرب، اداره دیوان و سپاه به دست دبیران و کارداران ایرانی افتاد که بر پایه آیین کهن ایران و میراث ساسانی کشور را می‌گرداندند. هرچند در آن روزگار عربی زبان سیاست و دانش بود، فارسی در میان مردم جایگاه خود را نگه داشت.

سوالات پرتکرار درباره یورش اعراب به ایران

اگر پاسخ پرسش خود را در فهرست زیر نیافتید، در بخش دیدگاه‌ها مطرح کنید؛ در اولین فرصت پاسخ می‌دهیم.

یورش اعراب به ایران در چه سالی آغاز شد؟

این حمله در سال ۶۳۳ میلادی و در دوران خلافت عمر بن خطاب، خلیفه دوم عرب، رخ داد.

از شروع حمله اعراب تا فروپاشی حکومت ساسانی چه مدت به طول انجامید؟

آغاز تهاجم مسلمانان عرب به ایران در روزگار ابوبکر، سال ۶۳۳ میلادی بود. پس از سلسله‌ای از نبردها در نواحی مختلف، سرانجام در سال ۶۵۱ و با واقعه قادسیه، ساسانیان مغلوب شدند و در فاصله‌ای حدود ۱۸ سال ساختار حکومت ایران فرو ریخت.

پایان سیطره عرب بر ایران چه زمانی روی داد؟

نافرمانی و استقلال‌طلبی فرمانروایان آل‌بویه، دیلمیان و علویان از یک سو و سپس یورش مغولان به ایران (۱۲۵۸ میلادی) از سوی دیگر، زمینه پایان یافتن سلطه عرب بر ایران را فراهم کرد.

کدام فرمانروا اعراب را از ایران بیرون کرد؟

هلاکوخان مغول در سال ۱۲۵۸ میلادی با شکست دادن عباسیان و از میان بردن آخرین خلیفه آنان، به سلطه‌شان پایان داد و بدین‌سان همه نواحی ایران از چیرگی عرب خارج شد.

اعراب چه مدت بر ایران حکومت کردند؟

دوران حاکمیت عرب بر ایران حدود دویست سال به طول انجامید.

گشوده شدن ایران به دست اعراب در عهد کدام خلیفه بود؟

در دوره عمر، دومین خلیفه از خلفای راشدین.

فرمانده سپاه ایران در نبرد قادسیه چه کسی بود؟

رستم فرخزاد فرماندهی سپاه ایران را در قادسیه بر عهده داشت و در نبرد با اعراب شکست خورد. قادسیه شهری در عراق و نزدیک کوفه است.

شاخص‌ترین قیام‌ها علیه حاکمیت عرب بر ایران کدام بود؟

قیام‌های متعددی در اعتراض به ستم بیگانگان عرب شکل گرفت؛ از جمله نهضت شعوبیه، حرکت ابومسلم خراسانی، خیزش مازیار و قیام بابک خرمدین.

بازنشر از منبع اصلی؛ وب‌سایت دستی بر ایران:

Rate this post

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

5 × پنج =