حمله اعراب به ایران: مدت حکومت اعراب بر ایران

حمله اعراب به ایران: مدت حکومت اعراب بر ایران
3.3/5 - (13 امتیاز)
حمله اعراب به ایران و بررسی زوایای آن
مروری کوتاه بر یورش اعراب به ایران
محتوای این صفحه:
نمایش

حمله‌ اعراب به ایران به فروپاشی نیروی ساسانی انجامید و ایرانیان با دگرگونی‌ای عمیق در سرنوشت سیاسی و اجتماعی خود روبه‌رو شدند. از این مقطع، فصل تازه‌ای در تاریخ ایران گشوده شد. نبود الگوی روشن حکمرانی در میان فاتحان و نیز نبود برنامه‌ریزی و نیت سازنده برای اداره سرزمین، آینده‌ای تیره برای نیاکان ما رقم زد.

بسا می‌پرسند دوران سلطه اعراب بر ایران چه اندازه بوده است. پاسخ کوتاه این است: حدود دو قرن، مستقیم یا غیرمستقیم، فرمان می‌راندند. سپس کنار زده شدند؛ هرچند آیین و برخی رسوم آنان در ایران ماندگار شد.

آغاز درگیری‌های گسترده عرب و ایران از میانرودان بود؛ بخشی از قلمرو ساسانی. مسلمانان عربِ ساکن آن ناحیه برای رهایی از اقتدار ساسانیان سر به شورش برداشتند. کوشش ساسانیان برای خواباندن این شورش، دامنه نبرد را گسترش داد و پیوستن گروه‌های بیشتری از مسلمانان را به صف مخالفان رقم زد.

ابن‌خلدون فاتحان را چنین توصیف می‌کند که برای نیازهای روزمره، سنگ از بن عمارت می‌کَندند و تیر سقف را به کار خیمه می‌بردند؛ توصیفی که تصویر روشنی از سادگی معیشت آنان می‌دهد.

طرح و مسیر یورش اعراب به ایران

نقشه حمله اعراب به ایران
برداشتی کوتاه از روند پیشروی اعراب در ایران

نبرد قادسیه

در روزگار پادشاهی یزدگرد سوم، نواده خسرو پرویز، کارزارهای بزرگ اعراب علیه ایران رخ داد و تخت او تقریباً سراسر به جنگ گذشت. پیش‌تر نیز برخوردهایی میان ایرانیان و قبایل عرب رخ داده بود. در یورش نهایی، رستم فرخ‌زاد سرداری سپاه ایران را برعهده داشت و در قادسیه نزدیک کوفه برابر سعد بن ابی‌وقاص صف‌آرایی کرد؛ تا واپسین دم جنگید و سرانجام جان باخت.

رستم که آشفتگی سپاه را می‌دید، با جنگ مخالف بود و صلح را به یزدگرد پیشنهاد داد؛ اما نپذیرفته شد. با شکست سپاه، یزدگرد از تیسفون گریخت و به ماد رفت و سرانجام به دست آسیابانی کشته شد.

فساد در طبقات بالا، سستی باورهای رسمی، نابرابری‌های قومی و فشارهای مالی سبب شد طبقات فرودست انگیزه‌ای برای دفاع از ساختار موجود نداشته باشند. دین زرتشتی، در عمل در چنگ روحانیان و دربار ابزار قدرت شده بود و تحریف آموزه‌ها راه هر اصلاحی را بسته بود.

با وجود نارضایتی‌ها از حاکمیت ساسانی، اعراب نتوانستند سراسر ایران را یکسره در اختیار بگیرند.

یورش اعراب رگه‌ای از انتقام نیز داشت؛ چراکه پادشاهان ایران بارها قیام‌های عرب را سرکوب کرده و آیین نو آنان را نپذیرفته بودند و یاد شاپور ذوالاکتاف هنوز در خاطر عرب زنده بود.

فتح ایران در عهد کدام خلیفه روی داد؟

پیروزی در قادسیه که راه را برای گشودن ایران گشود، در دوران خلافت عمر، دومین خلیفه مسلمانان رخ داد. در این تاخت‌وتاز، ستم‌های فراوان بر مردم رفت. عبدالحسین زرین‌کوب در «دو قرن سکوت» از ویرانی شهرها، بر باد رفتن خاندان‌ها و غارت گسترده اموال سخن می‌گوید و فروش زنان و دختران ایرانی را در بازار مدینه گزارش می‌کند.

کتابخانه‌ها نابود شدند و با زبان فارسی به دشمنی برخاستند؛ تا آنجا که فارسی را زبان دوزخیان می‌خواندند.

رفتار خشن فاتحان از همان آغاز بذر کینه را در دل ایرانیان افشاند و آنان تقریباً در هر جنبش اعتراضی در قلمرو اسلامی حضوری پررنگ یافتند. عمر بن خطاب نیز در سال ۲۵ قمری به دست یک ایرانی کشته شد.

پس از یورش، زرتشتیان برای زیستن در سرزمین خود باید جزیه می‌پرداختند، چون به آیین فاتحان درنمی‌آمدند و نیز تعهد می‌دادند در تصمیم‌های سیاسی دخالتی نکنند. در این میان، برخی از طبقات بالادست به تغییر دین تمایل بیشتری نشان دادند.

مسلمان‌شدن داوطلبانه از جزیه معاف می‌کرد، اما برابری نمی‌آورد؛ با تازه‌مسلمانان ایرانی مانند آزادشدگان برخورد می‌شد: نه حق جنگیدن سواره داشتند، نه حمل سلاح، و ازدواج با زنان عرب نیز برایشان ممنوع بود.

جامعه‌ای که چهار سده با الگوی حکومت دینی خو گرفته بود، اندک‌اندک به آیین تازه و نظم جدید عادت کرد. آنان که نمی‌خواستند مسلمان شوند و مالیات به بیگانگان بدهند، کوچیدند. گروهی به گجرات هند رفتند و جماعت «پارسیان» را پدید آوردند.

ایران پس از یورش اعراب

پس از ساسانیان، سه حکومت عربی بر ایران حکم راندند: خلفای راشدین، امویان و عباسیان. با کشته شدن علی(ع) در کوفه، زمام امور به امویان رسید؛ دودمانی با گرایش‌های نژادگرایانه که عرب را برتر می‌دانست.

در عهد اموی دیگر از سادگی سپاه نخستین خبری نبود؛ کاخ‌نشینی و تمایلات اشرافی شدت گرفت و ایرانیان «موالی» خطاب می‌شدند. کار به آنجا رسید که در روزگار حجاج بن یوسف، سخن گفتن فارسی در امور اداری منع شد؛ با این همه، نظام دیوانی ساسانی و اصطلاحات فارسی تا دو قرن در دربار خلفا کاربرد داشت، زیرا برای اداره امور بدان نیازمند بودند.

هرگاه واکنش‌هایی علیه رفتار امویان رخ می‌داد، سپاه عرب با نیروهای فراوان سرکوب می‌کرد؛ از عهد عمر تا دوران معاویه. مهاجرت پی‌درپی قبایل عرب به سمنان، خراسان و سیستان و سپس دیگر نواحی ادامه یافت؛ تا جایی که گاه ایرانیان از زیستگاه خود کوچ می‌کردند. بیشتر مهاجران سبک زندگی پیشین خویش ــ چوپانی، نگهبانی راه‌ها و حتی راهزنی ــ را ادامه دادند و کمتر به کشاورزی و کارهای آبی روی آوردند.

ایران در دوره خلافت عباسی

اندکی بیش از یک سده که گذشت، خیزش خراسانیان به رهبری ابومسلم، عباسیان را بر امویان چیره کرد؛ هرچند بعدها محبوبیت ابومسلم برای خلفای عباسی خوشایند نبود و به قتلش انجامید.

عباسیان نسبت خود را به عباس عموی پیامبر می‌رساندند.

از این زمان، ایرانیان در ساختار خلافت نفوذ یافتند و در تدبیر امور نقش گرفتند و شیوه‌های مدیریت ساسانی را به کار بستند. بسیاری از وزیران و سرداران، ایرانی بودند.

آموزش «عهد اردشیر» ــ قانون سیاسی ساسانیان ــ به شاهزادگان عباسی رایج شد. روایت است مأمون به معلم فرزندش گفت قرآن بیاموزد و او را به خواندن عهد اردشیر وادارد.

حمایت خلفای عباسی از هنر به تقلید از دربار ساسانی رونق گرفت و هنرها در سرزمین‌های اسلامی بالید.

جنبش‌های ایرانی در برابر اشغال عرب

در برابر سلطه، چندین جنبش ملی ایرانی پدید آمد که به برخی اشاره می‌شود:

نهضت شعوبیه

از نخستین حرکت‌های سازمان‌یافته علیه امویان، خیزش نخبگان ایرانی با نام «شعوبیه» بود؛ جنبشی بیشتر ادبی و فرهنگی که بر برابری انسان‌ها در اسلام تأکید داشت. بسیاری از شاعران ایرانی به عربی سرودند و از برتری‌های فرهنگی ایران گفتند؛ خاندان «یسار نسائی» در این میان نامدار شد. تلاش امویان برای خاموش‌کردن این صداها بی‌ثمر ماند و حافظه تاریخی ایرانیان بیدار شد.

قیام ملی ابومسلم علیه مهاجمان عرب

در خراسان، ایرانیان مسلمان به جنبش ضد امویان پیوستند؛ سردارش «ابومسلم» بود. امویان برای حفظ مالیات‌ها ــ که در خزانه خلیفه می‌نشست ــ به نابودی کتاب‌ها و آزار اندیشه‌ورزان پرداختند؛ نه از سر دغدغه گسترش دین. ابومسلم به همه ــ مسلمان، زرتشتی و عربِ ضداموی ــ میدان پیوستن داد. عباسیان که مخالف امویان بودند، از این جنبش بهره بردند.

این حرکت از فرارود آغاز شد و تا دمشق پیش رفت و ساختار امویان فرو ریخت. سپس عباسیان که بر تخت مستقر شدند، ابومسلم را به نیرنگ فراخواندند و کشتند. این جنبش به «سیاه‌جامگان» شهرت یافت.

قیام ملی سنباد در برابر تجاوز عرب

رفتار عباسیان با ابومسلم آتشی از خشم برافروخت. نخستین حرکت بزرگ، دو ماه پس از مرگ او به رهبری «سنباد» زرتشتی آغاز شد. بیشتر شورشیان زرتشتی و مزدایی بودند و به‌تدریج سپاهی نزدیک به صد هزار نفر شکل گرفت؛ تهدیدی جدی برای خلافت در خراسان. این حرکت که ابتدا رنگ ضد اشغال داشت، بعدها سویه ضددینی یافت و میان ری و ساوه شکست خورد؛ اما بنیاد خلافت را لرزاند. آن را «سپیدجامگان» خواندند و در ماوراءالنهر تداوم یافت.

جنبش ملی استاد سیس و مقابله با عرب

«استاد سیس» سرداری زرتشتی و نامدار به خرد بود. او در بادغیس، هرات و سیستان شورشی ضد عباسی و ضد عرب و حتی ضد اسلام برپا کرد. گفته‌اند سیصد هزار نفر پشتیبانش بودند. پس از چند پیروزی خرد، هنگامی که خلافت را نگران ساخت، گرفتار شد؛ گروهی از یاران به اتهام ارتداد کشته شدند. این جنبش برخلاف بسیاری دیگر بر نام ابومسلم تکیه نکرد.

خیزش المقنع علیه سلطه عرب

بیست سال پس از قتل ابومسلم، «المقنع» پیروانی گرد آورد. او که ابومسلم را شهید می‌دانست، در خراسان و ماوراءالنهر قیامی به‌پا کرد و زرتشتیان، مزداییان و برخی عرب‌ها و ترک‌های ناراضی را جذب نمود. با نقابی سبز یا زرین ظاهر می‌شد و «پیامبر نقاب‌دار» لقب گرفت. این حرکت نیز «سپیدجامگان» خوانده شد. آنان گاه در انتقام‌گیری دست به کشتار و ویرانی خانه‌ها و مساجد زدند. خلافت بارها برای سرکوب اقدام کرد و سرانجام قلعه او را گرفت. درباره پایان کارش روایات متفاوت است: خودسوزی یا ناپدیدی. کیش او تا ظهور مغولان در خراسان پیروانی داشت.

قیام ملی بابک در برابر متجاوزان عرب

تعالیم مزدکی در میان روستاییان به هسته مقاومتی بدل شد و در عهد «جاویدان بن صالح» رنگ جنبش پنهان گرفت و سپس به دست «بابک» اوج گرفت. کردها و لرها در گسترش آن در شمال‌شرق مؤثر بودند. پیروان بابک «سرخ‌جامگان» یا «سرخ‌عَلمان» نام داشتند. مقاومت طولانی او کابوسی برای خلافت شد.

پس از بیست‌وچهار سال، «افشین» ــ ایرانی تازه‌مسلمان ــ مأمور شد او را از دژ بیرون کشد. با وعده حفظ باورهای کهن، بابک را فریفت، دستگیر کرد و به سامرا نزد معتصم برد. با اهانت و شکنجه، او را کشتند. خواجه نظام‌الملک روایت کرده است که چون دست بابک را بریدند، روی خود را با خون سرخ کرد تا نگویند از ترس زرد شد. چنین بود فرجام دلیرانه بابک.

جنبش ملی مازیار علیه سلطه عرب

«مازیار» شاهزاده طبرستانی علیه خلافت شورید و به‌سبب زرتشتی‌بودن مرتد خوانده شد. پایگاه او روستاییان بودند و با اعراب و فئودال‌ها می‌ستیزید. پیروانش «سرخ‌جامگان» نام گرفتند و حرکت او ضد عرب، ضد خلافت و ضد اسلام بود. با یورش سپاه خلافت، دستگیر و به سامرا برده شد و در بغداد به اتهام ارتداد اعدام شد. افشین که به سبب دستگیری بابک ستوده شده بود، سرانجام به تحریک مازیار متهم و چون بی‌اعتقادی‌اش به اسلام و دشمنی با عرب آشکار شد، به دار آویخته شد.

پیامد جنبش‌های ایرانی در مقابله با یورش اعراب

سرکوب بابک، مازیار و افشین ــ در کنار خیزش‌های پیشین ــ قدرت خلافت را موقتاً تثبیت کرد؛ اما این جنبش‌ها آتش احساسات ضد عرب را در سراسر قلمرو فروپاشیده ساسانیان شعله‌ور نمود و طبرستان را به کانون مقاومت ضد عباسی بدل ساخت.

ایرانیان پیام عدالت‌خواهی اسلام را دریافتند، اما رفتار اشرافی و تبعیض‌گرای خلفا با آن در تضاد بود؛ ازاین‌رو همواره با حرکت‌های گوناگون در پی راندن سلطه عرب بودند. هرچند هیچ‌یک از این قیام‌ها نتوانست خلافت را براندازد، نظارت مستقیم بغداد بر ایران سست شد و زمینه برای قدرت‌گیری حکومت‌های ایرانی فراهم آمد.

مدت سلطه اعراب بر ایران

پس از حدود دویست سال، با برآمدن طاهریان ــ نخستین دولت ایرانی پس از یورش عرب ــ ورق برگشت. آنان از اطاعت خلیفه سر باز زدند و حکومتی مستقل پدید آوردند و از مراغه تا سمرقند و بخارا و بلخ را در سیطره داشتند.

با پایان حاکمیت عرب، دبیریان و کارگزاران ایرانی که بر شیوه کشورداری کهن و میراث ساسانی آگاه بودند، اداره نظام و دیوان را به دست گرفتند. هرچند عربی زبان علم و سیاست بود، فارسی در میان مردم پایدار ماند.

پرسش‌های متداول درباره یورش اعراب به ایران

اگر پاسخ پرسش‌های خود را در موارد زیر نیافتید، در بخش دیدگاه‌ها مطرح کنید؛ در نخستین فرصت پاسخ خواهیم داد.

یورش اعراب به ایران در چه سالی بود؟

آغاز حملات در سال ۶۳۳ میلادی و در عهد خلافت عمر بن خطاب رقم خورد.

فاصله آغاز حملات تا سقوط ساسانیان چقدر بود؟

تهاجم مسلمانان از زمان ابوبکر در ۶۳۳ میلادی شروع شد و پس از رشته نبردها، با شکست قطعی ساسانیان ــ که رویداد قادسیه نماد آن دانسته می‌شود ــ در حدود سال ۶۵۱ پایان گرفت؛ یعنی نزدیک به ۱۸ سال تا فروپاشی کامل حکومت ساسانی.

پایان حاکمیت اعراب بر ایران چه زمانی رخ داد؟

با نافرمانی و استقلال‌طلبی حکومت‌های ایرانی مانند آل‌بویه، دیلمیان و علویان از یک‌سو و نیز رویداد حمله مغول در ۱۲۵۸ میلادی از سوی دیگر، دوره نفوذ مستقیم خلافت عربی بر ایران عملاً به پایان رسید.

چه کسی اعراب را از ایران بیرون کرد؟

در سال ۱۲۵۸ میلادی هلاکوخان مغول خلافت عباسی را درهم شکست و آخرین خلیفه را برانداخت؛ با این رخداد، سیطره سیاسی عرب در سراسر ایران از میان رفت.

دوره حکومت اعراب بر ایران چند سال بود؟

به‌طور تقریبی دو سده استمرار داشت.

گشودن ایران به دست اعراب در زمان کدام خلیفه بود؟

در دوران خلافت عمر، دومین خلیفه راشدین.

فرمانده سپاه ایران در قادسیه چه نام داشت؟

رستم فرخ‌زاد سردار ایران بود که در قادسیه شکست خورد. قادسیه شهری در عراق و نزدیک کوفه است.

برجسته‌ترین قیام‌ها علیه حکومت اعراب در ایران کدام‌اند؟

از جمله این خیزش‌ها می‌توان به نهضت شعوبیه، قیام ابومسلم خراسانی، و حرکت‌های مازیار و بابک خرمدین اشاره کرد.

بازنشر از منبع اصلی؛ وب‌سایت دستی بر ایران:

3.3/5 - (13 امتیاز)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

3 + نوزده =